توسعه فردی, توسعه کسب و کار

نقش تفکر خلاق در موفقیت

تفکر خلاق

تفکر خلاق از مهارت‌ها و ویژگی‌های انسان است که توسط آن خود را با محیط همیشه متغیر منطبق می‌کند. با گذر زمان هر چیزی که در زندگی ما وجود دارد اعم از عینی و ذهنی کهنه و قدیمی شده اما حذف نمی‌شوند بلکه تنها با ابداع یا استفاده از روشی نوین پدیدار می‌شوند.

برای تفکر خلاق داشتن لازم است که برخی مهارت‌ها را در خود تقویت کرده و از انجام برخی کارها پرهیز کنید. هر انسانی توانایی تولید تفکر خلاق را دارد و بدون محدودیت می‌تواند دست به خلاقیت بزند. تفکر خلاق پایانی ندارد زیرا انسان برای بقا نیاز به پذیرفتن شرایط پیرامون و افزایش خلاقیت با تغییرات دارد. بنابراین تفکر خلاق فقط ابزاری جهت تسهیل کردن کارها نیست بلکه ضرورتی برای ادامه حیات است.

در ادامه داستانی در این رابطه آورده ام، که نشان می ده چگونه تفکر خلاق به شما در زندگی کمک میکنه!

داستان تفکر خلاق

صدها سال پیش، در یک شهر کوچک ایتالیا، فردی که مغازه کوچکی داشت مبلغ زیادی را به یک رباخوار بدهکار بود. رباخوار مردی بسیار پیر و غیرجذاب بود. بازرگان دختری زیبا داشت. رباخوار تصمیم گرفت به این بازرگان معامله ای پیشنهاد دهد که بدهی خود را به طور کامل صاف کند.

با این حال، ماجرا از این قرار بود که فقط در صورت ازدواج فرد رباخوار با دختر بازرگان، او می توانست بدهیش را صاف کند. نیازی به گفتن نیست که این پیشنهاد با نگاه انزجاری دختر روبرو شد.

رباخوار گفت که او دو سنگ ریزه را درون کیسه ای قرار می دهد، یکی سفید و دیگری سیاه.

دختر باید دست در کیسه کند و یک سنگریزه را انتخاب کند. اگر سیاه بود، بدهی پاک می شد، اما رباخوار با دختر ازدواج می کرد. اگر سفید بود، بدهی او صاف می شد، اما دختر مجبور نبود با رباخوار ازدواج کند.

رباخوار که در مسیری سنگریزه ای باغ تاجر ایستاده بود، خم شد و دو سنگریزه را برداشت.

در حالی که آنها را بر می داشت، دختر متوجه شد که او دو سنگریزه سیاه را برداشته و در کیسه دو سنگ سیاه گذاشته است. وی سپس از دختر خواست که دست در کیسه کند و یکی را انتخاب کند.

دختر سه راه داشت که می توانست انجام دهد:

  • از برداشتن سنگریزه از کیسه خودداری کند.
  • هر دو سنگریزه را از کیسه بیرون آورده و دست رباخوار را رو کند.
  • یک سنگ ریزه از کیسه ای که کاملاً مطمئن است که سیاه است بردارد و خود را فدای آزادی پدرش کند.

او چکار کرد؟ کدوم راه رو انتخاب کرد؟

اما او راه دیگری را انتخاب کرد. او سنگریزه ای را از کیسه بیرون آورد و قبل از اینکه به آن نگاه کند، به صورتی که انگار تصادفی است آن را در میان سنگریزه های دیگر انداخت. او به رباخوار گفت: ”اوه ، چقدر من دست و پا چلفتی هستم. مهم نیست، اگر به سنگی که در کیسه باقی مانده است نگاه کنید، می توانید بگویید کدام سنگریزه را برداشتم.“

سنگریزه ای که در کیسه مانده، به وضوح سیاه است و چون رباخوار نمی خواست لو برود، مجبور شد قبول کند که دختر سنگ سفید را برداشته و بدهی پدرش صاف شده است.

تفکر خلاق در موفقیت

همیشه یک راه دیگری هست!

خودتان را در گزینه های پیشنهادی محدود نکنید!

تفکر خلاق داشته باشید!

به نظر شما راه دیگری نیز برای آن دختر وجود داشت؟

دیدگاهتان را بنویسید